7 روز
سلام سلام آخ جون فقط یه توچولو تا تولدم مونده .
من تو این روزها تا می تونم آتیش می سوزونم بیچاره فریناز خسته شده از دستم، مامان آزیتا هم از دستم کمر درد گرفته خوب چیکار کنم می خواهم راه بیفتم چند تا عکس می ذارم خودتون قضاوت کنید... وای یادم رفت بگم من دیشب ساعت 12 خوابیدم و تا ساعت 6 صبح صدام در نیومد انقدر آقا بودم که فریناز تعجب کرده بود و هی بهم سر می زد و فکر می کرد یه چیزیم شده که صدام در نمی یاد شاید دارم مرد می شم ...
خوراکی دوست دارم خوب ...
دوست دارم انگشتمو بکنم تو پریز برق..
یه ذره که چهار دست و پا می رم کپلی هام خسته می شن
تو حمومم دوست دارم لم بدم مگه چیه!!!