رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

رادین عشق زندگی

کارهای جدید

سلام رادینکم انروز شنیدم حسابی شیطون شدی دیگه روی تخت که هستی حسابی دور خودت غلت میزنی و همش باید مواظبت باشیم که از روی تخت پرت نشی پایین جوجو من شبهام که غلت میزنی توی خواب شیطونک من عزیزکم یه عروسکهایی هم داری که فشارشون میدی و صدای سوتشونو در میاری
23 فروردين 1391

عکسهای شمال

سلام پسرخاله جونم ما 2 فروردین با هم رفتیم شمال تا 4 ما پیش هم بودیم اینم یه سری عکس از شما گل پسرکم نازنینم رادینکم با لباس عیدت خیلی خوشتیپی نازنینکم اینجا داریم میریم خونه مامان ازیتاا در حال تلاش برای گرفتن اسباب بازیت با پرهام جون رادین صبح روز 3 فروردین رادین در حال بازی با بابا جونش رادین و باباییش و پسرخاله جونش اینجا شدیدا مشغول بازی با شیشه شیرتی محکم میکشیدی به لثه هات که حسابی میخارن و رادین هنرمند ما ...
16 فروردين 1391

عکس سیزده بدر

شروع سیزده بدر رادینی و مامان و بابا ظهر سیزده بدر بعد یه استراحت کوتاه برای دیدن بقیه عکسا به ادامه مطلب برید فدای شما که دیگه بدون کمک میشینی اینم عکس اخر موقع برگشتن به خونه که دیگه حسابی کلافه بودی و غر میزدی ...
13 فروردين 1391

13بدر

سيزدتون به در دشمناتون در به در رفقاتون گل بهسر گرفتارياتون زود به در خوشياتون 1000 برابر    
12 فروردين 1391

91/1/4

رادینی جونم عشق من امشب در ٧ ماه و ١٥ روزگیت   ساعت ٧ تونستی بدون کمک بشینی نازنینک من ان شالله بتوونی تو تمام مراحل زندگیت موفق باشی و پله های زندگی را یکی یکی طی کنی نازنینم
4 فروردين 1391

عیدت مبارک

            عمو نوروز امد                   با خود عیدی اورد            شادی و خنده و گل             با نوای بلبل           چشمه های جوشان           ابر و باد و باران           سفره ای با 7 سین          &...
27 اسفند 1390

دو اتفاق بد......

سلام پسر گلم، عزیز دلم تو در تاریخ ٩٠/٨/٣ برای مراسم سوم مامان فاطی رفتی مسجد احمدیه تو  خیابان نارمک....امروزم برای دومین بار رفتی مسجد واسه مراسم ختم.آخه شوهر خاله مامان 5شنبه فوت کرده بود و امروز ختم بود تو با ما ساعت 1 تا 2.30 اومدی مسجد الرضا تو خیابان نیلوفر ختم.خیلی هم اذیت کردی آخه از 3 شنبه مریضی و اسهال استفراغ گرفتی بردیمت پیش دکترت گفت ویروسه مامانم حالت خیلی بده لب به هیچ چی نمی زنی هر چی می زارم تو دهنت اوق می زنی توی ابن 7 ماه و دو روز زندگیت این اولین بار که مریض شدی اون هم انقدر بد، دیشب تا صبح بیدار بودی و ناله می کردی بابا مهدی هم بالا سرت نشسته بود و غصه می خورد.هیچ وقت مریض نشو پسرم...........آخه انوقت ما از اینکه ت...
26 اسفند 1390

رادینی

رادین جونم اول ازت عذر میخوام که این عکسارو 5 ماه دیر گذشتم تو وبلاگت جوجو دختر خاله این عکس کیکی که یکی از دوستاتون وقتی شما به دنیا اومدی برات خریده بودن اینم عکسی که تازه از بیمارستان اومدی خونه ...
25 اسفند 1390